۱
به لانتیموسلند خوش آمدید، با مردمان هوایی، جن زده و سرگردانش. مردی تصور میکند زنی که کنارش هر شب در تخت میخوابد دیگر همسر واقعیاش نیست هرچند کالبدش همان است. زنی عضو یک فرقه در تلاش برای زنده کردن مردهای است. کسی با اشک مردان و زنان جان کسانی را از آلودگی پاک میکند. «انواع مهربانی» در سه اپیزود، با سه داستان مجزا، با بازیگرانی ثابت (اما استون، ویلم دفو، جسی پلمونس) روی تم تقریبا مشابهی روایت میشود و حالوهوایی شبیه «کشتن گوزن مقدس» دارد.
۲
در اپیزود اول، داستانگویی لانتیموس را اینطور میشود خلاصه کرد: «آدمهای عادی، موقعیت غیرعادی». این منسجمترین اپیزود «انواع مهربانی» است و بعد از حدود پنجاه دقیقه که تمام میشود احساس میکنی با چه لانتیموس پرشور و جاهطلبی روبرو هستی. اپیزود دوم به این اندازه امیدوارکننده نیست. آن را میشود اینطور مختصر کرد: «آدمهای غیرعادی، موقعیت غیرعادی» و با ایده داشتن همزاد، تناسخ و تبدیل متقابل انسان/حیوان (که در «لابستر» و «بیچارگان» هم بود) پیش میرود.
۳
جلوتر که میرویم داستانها جنونآمیزتر، گسستهتر و پیشبینیناپذیرتر میشوند. در اپیزود سوم با فرقهای روبروئیم که حالوهوای هتل «لابستر» را تداعی میکند و چنان پرشاخ و برگ جلو میرود که دنبال کردنش در بعضی خرده داستانها سرخوردگی به بار میآورد. میشود این طور خلاصهاش کرد: «آدمهای غیرعادی، موقعیت غیرعادی ۱، موقعیت غیرعادی ۲، …».
۴
لانتیموس در دو اپیزود آخر «انواع مهربانی» برای انسجام اپیزودها و فرجام دادن به مایههای داستانی مایهای نمیگذارد و با اینکه یکپارچگی انگیزه آدمها را بهشکل سیستماتیک زایل میکند با این حال این نامتمرکز بودن مثل یک عارضه عمومی بیش از هر چیز جان اپیزود آخر را میگیرد و نمیگذارد احساس کامل شدن صحنهها شکل بگیرد. او تمایل دارد مسیر داستان و رفتار شخصیتها حتی برای بیننده لانتیموسی هم غافلگیرکننده باشد، غافل از این که چنین انتخابی بهتدریج اتوماتیک میشود و هر بار تقلیل پیدا میکند به افراط در نمایش انگیزههای عجیب شخصیتها و ورود به حیطههای تابو.
۵
لانتیموس برای سر زبان انداختن صحنههای «انواع مهربانی» شیوه نمایش خشونت، شکل آسیب زدن به بدن و جلوههای سکس را در این فیلم یک گام بالاتر میبرد. با این وجود او در اجرای موثر و تکان دهنده صحنهها به استادی تمام رسیده است. در اپیزود اول صحنه درخواست رئیس (ویلم دفو) از جسی پلمونس (ستاره تمام و کمال فیلم) برای انجام یک ماموریت چنان از نظر دیالوگنویسی پرداخت شده و طنز سیاهی دارد و تمپوی صحنه چنان کنترل شده که بیننده را بهسادگی در لانتیموسلند مستقر میکند.
۶
راهی جز تغییر مسیر برای لانتیموس نمیبینم. او به یک «استریت استوری» (دیوید لینچ) نیاز دارد که نفسی بکشد و دنیای آثارش بزرگتر شود.