رژهی تانکهای فاتحِ حزب کمونیست با پرچمهای سرخ در شهر و عکاسی که در آن میانه با کنجکاوی دنبال کودکی معلول میدود، بچههایی که در کمال خونسردی و بیخبری با پیدا کردن زیورآلات و دندان طلای جسدهای تیربارانشده در گورهای کثیف دستهجمعی روزگار میگذرانند، دختر نوجوانی که در چنین شرایطی به بلوغ میرسد، کودکی که ناگهان گلوله میخورد و میمیرد، مردی که موفق به فرار نمیشود و میمیرد، مردی که در سیاهی شب مورد هدف قرار گرفته و به شعلهی …
در اروپای لارس فُنتریه، استفاده متناوب از رنگ کارکردهای مختلفی را به انجام میرساند. خود فُنتریه به سنتیترین آنها اشاره میکند: «برای روشن کردن بعضی چیزها». بسیاری از این قبیل چیزها فوراً در ذهن تداعی میشوند: ترمز اضطراری سرخ در قطاری که قهرمان، لئوپولد کسلر، در آن به کارآموزی مشغول است که نشان از علاقهای دارد که او ــ هرچند زاده آمریکا است ــ نسبت به یک آلمان ویران پس از جنگ در دل احساس میکند؛ پرسشنامه زرد نازیزدایی که …
در بزرگداشت صدمین سال تولد یاسوجیرو اُزو، میخواهم نه از لبخندهایی که فیلمهایش برمیانگیزند، که از خشمی که در آنها تصویرشده بگویم. درست است که زنان فیلمهای اُزو را اغلب مظهر ملایمت زنانه دانستهاند، اما من در اینجا میخواهم به ژستهای برآشفتگی در این زنان اشاره کنم و از این طریق جنبههای مدرنِ میزانسن اُزو را نشان دهم.
درباره زنان در فیلمهای کنجی میزوگوچی یا میکیو ناروسه کم گفته نشده، حال آنکه بحث درباره زنان در فیلمهای اُزو بهمراتب نادرتر است، …
مزایای خجالتیبودن (2012)، دومین فیلم بلند فیلمسازی جوان (پساز تجربهی مستقل و ساندنسیِ چهارگوشهی هیچکجا، 2012) و آنهم براساس رمانی نوشتهی خودش، نخستین چیزی که به ذهن میآورد اثری اتوبیوگرافیک و سرشار از تجربهها و عواطف شخصیست، جاییکه فیلم ساختن بیشتر به بهانهای برای غور در همان عواطف و واکاوی ریشههای آن تجربهها و در میانگذاشتن بیواسطهی همهی اینها با مخاطب در لفافهی لحنی توأم با صداقتی استثنائی شبیه میشود. از سوی دیگر، با یک درام نوجوانانه روبروییم. جاییکه فرایند …