آرشیو شماره ۲۷

سفری از کابوس به رویا

مسافرت با توت‌فرنگی‌های وحشی
نویسنده: آیین فروتن

برای پروفسور ایزاک بورگ پیر (ویکتور شوستروم)، صبح سفر پس از برخاستن از خواب و بعد از کابوسی شبانه آغاز می‌شود. کابوسی که اینگمار برگمان آن را به سبک و سیاقِ یک فیلم کوتاه صامت اکسپرسونیستی ‌ـ‌ که ادای دینی به فیلم‌های ویکتور شوستروم نیز هست ‌ـ‌ تصویر می‌کند. کابوسی نه برآمده از تاریکی و سایه‌ها بلکه غرق در نور. نوری که شاید چون هشداری حقیقت‌گونه است برای ایزاک بورگ؛ دانشمند و عقل‌باوری که سال‌هاست پس از مرگ همسرش در خلوت و انزوا، با خودمحوری، لجاجت و تلخ‌اندیشی روزگار سپری می‌کند. ساعتِ بزرگِ بی‌عقربه، خیابان‌های بلند و خالی، و در نهایت درشکه‌ای نعش‌کش (یک ارابه شبح) که تابوت او را با خود حمل می‌کند. کابوسی عجیب که صبح روز بعد پروفسور را بر آن می‌دارد تا برخلاف برنامۀ پیشین برای حضور در مراسم تقدیر و دریافت دکترای افتخاری‌اش، با ماشین قدیمی خودش و از مسیر جاده، از استکهلم به سوی شهر لوند رهسپار شود، آن‌هم در حالیکه قرار بوده با هواپیما راهی سفر شود و پسرش، اوالد (گونار بیورنستراند) در فرودگاه مالمو به پیشوازش بیاید. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: