رأفت، عطوفت و خوشقلبی خصیصههایی مانا در میان قهرمانهایِ سینمای آکی کوریسماکی هستند. اثر اعمال خیرخواهانۀ این آدمها که به جهان پیرامونیشان سرایت کرد، ما را که مات و مبهوت، و با حسرت و دلشوره به تماشا نشستهایم ــ حسرتی که احتمالاً حاصل دریغی سیاسی است ــ چنان شوکه میکند که با خود به ناچار خواهیم گفت: این اتفاقها فقط در عالم فیلمها میتواند رخ دهد. اشارهام مشخصاً به جهان فیلمیک این مرد گرانقدر فنلاندی است که بسیاری را به ستایش از کارش واداشته است. با اینحال اما این نوشته ایدۀ خود را صرف «برخورد»ی خواهد کرد که در پارهای از فیلمهای او میان دو قهرمان با این خصایص نیک رخ میدهد و منجر به بروز دلخوری و ناخرسندی موقتی تا پیش از بهدستآمدنِ دوبارۀ «مصالحه» میشود. احساس میکنم مواجهۀ صرف از رهگذر آن جهان، کوریسماکی را در موقعیت تحلیلگری قرار خواهد داد که بافاصله و از پشت شیشه به متن کلاسیک و مشخصاً عصر طلایی سینما مینگرد، در حالی که برخی از فیلمهای او به قدر آن فیلمها باشکوه و متعالی، و شایستۀ دیدار از همان منظر هستند. از این روست که معمولاً رگ و ریشۀ ژانری این فیلمها زیر ابزار روایی کارش ــ تحت عنوان مینیمالیسم ــ نادیده گرفته میشوند. [...]