کری گرانتِ جوان، در صحنهای به یادماندنی از فیلم کمدی رمانتیک کلاسیک و جاودانۀ هاوارد هاکس، بزرگکردنِ بیبی (١٩٣٨)، با لباسی زنانه در میانۀ گفتگوی پرشتاب و درهمتنیدۀ زنان خانه، مستأصل روی پلکان نشسته است؛ و سگ کوچک با سروصدای فراوان رو به گرانت که دستانش را زیر چانه گذاشته پارس میکند. سکانسی که آشکارا یکی از وارونهسازیها و شیطنتهای معروف هاکس با مفهوم جنسیت (مردانگی/زنانگی) و جایگاه سنتی مرد و زن در آثارش را ــ که چندسال بعد در من یک عروس مرد جنگ بودم (١٩٤٩)، دگربار با حضور گرانت بیش از پیش نمود مییابد ــ به همراه دارد؛ و توأمان چکیده و شمایی کلی از شمایل و شخصیت خاص و منحصربهفرد کری گرانت ارائه میدهد، که به درجات گوناگون در اغلب فیلمهایی که وی در آنها به ایفای نقش پرداخته قابل پیگیری و بررسی خواهد بود. واقعیت این است که گرانت، دستکم پس از فیلمهای اولیهاش، و به باور بسیاری بعد از حضور در فیلم کمدی رمانتیک حقیقت تلخ (١٩٣٧) به کارگردانیِ لئو مککری، خیلی زود توانست هویت فردی و پرسونای سینماییاش را در هالیوود و روی پردۀ نقرهای برای سینمادوستان و هوادارانش به نمایش درآورد. [...]