شش هفت سالی میشود که فیلمهای هنرمحور یکی از نوآوریهای بیچونوچرا و چهبسا تنها نوآوریِ ژانر مستند به شمار میآیند، چراکه بعد از کارهای [اتیِن ژول] ماره و لومیر، فلاهرتی، یوریس ایوِنس، ژان ویگو، [آلبرتو] کاواکانتی، بونوئل و [ژاک] برونیوس، بعید میدانم ژانر مستند اساساً کار نوینی آفریده باشد. این ژانر اغلب با بداعت و مهارتِ فراوان بویژه در حوزۀ علم که وامدار پیشرفتهای فنی است، توانسته در شماری از متصرفات پیشین خود تغییراتی جزئی ایجاد کند یا آنها را زینت ببخشد، اما در الحاق سرزمینهای جدید توفیقی حاصل نکرده است. مستندهای هنرمحورِ فوقالعادهای را میتوان نام برد که بیش از ده سال از ساختشان میگذرد اما فارغ از اینکه کموبیش به شیوهای انحصاری، به هنرهای پیکرتراشی یا معماری پرداختهاند که شاید به خاطر موقعیت فضاییشان، هنرهایی سینماتوگرافیکتر ارزیابی میشوند، صرفاً به توصیف بیرونی موضوع مورد بحثشان بسنده کردهاند. [...]