آرشیو شماره ۲۷

پسران و عشّاق

قرائت روانکاوانۀ فیگور مادر در سوپرانوها و امپراطوری بردواک

روانکاوی زنده به داستان است، درست مثل سینما. بدون داستان، بدون آدم‌هایی که خطر کنند و روزهای متوالی روایتگر سرگذشت (story/history) زندگیشان برای پزشکی اتریشی باشند، روانکاوی اصلاً زاده نمی‌شد. از دل همین قصه‌گویی‌ها بود که دانشِ ناخودآگاه پدید آمد. همه آن مفاهیمی که امروز بدنۀ نظریۀ روانکاوی را می‌سازند از دل گوش سپردن پدرِ روانکاوی به قصۀ قهرمانان نوروتیک و سایکوتیکش بیرون آمده‌اند؛ قهرمانانی مانند آنا.اُ، دُرا، وُلفمَن و رَتمن (که برگردانِ نام‌هایشان به چیزی از قبیل «مرد موش‌آذین» یا «گرگ‌مرد» کژسلیقگی‌ست، چه این اسامی اتفاقاً لازم است همسنگِ بتمن و اسپایدرمن و… باشند). هم امروز نیز اگر کسی حاضر به تعریف داستان خویش در اتاق درمان نباشد، دکّان روانکاوان بسته خواهد شد. حقیقتِ میل و ناخودآگاه جز از دل روایت و گفتار (discourse) پیدا نمی‌شود. هرکجا روانکاوی هست، روایت نیز حاضر است (و شاید بتوان گفت هرکجا روایت هست، روانکاوی را نقشی و شأنی‌ست). روانکاوی در اصل دانشِ داستان‌های (فانتزی‌های) آدمی‌ست. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: