آثار اصغر فرهادی هیچگاه از نقش و نمایش مفاهیمِ قانونی و قضایی برکنار نبودهاند: از همان دو فیلم نخست، رقص در غبار و شهر زیبا، که طلاق و مهریه و قصاص و دیه بود که سرنوشت شخصیتها را رقم میزد، تا جدایی نادر از سیمین و طنین پرتکرار قانون و قاضی و شکایت و رضایت در آن و نهایتاً فیلم آخر، فروشنده، که مراجعه نکردن عماد و رعنا به مرجع قانونی، پای بحثهای کمابیش جدیدی را درباره سینمای فرهادی به میان آورده است (در این میان، بچههای دانشکده حقوق «درباره الی…» را هم نباید فراموش کرد). [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید