سالهاست که فارغ از ژانرهای سینمایی، کشور سازنده و سال تولید فیلمها، اهمیت جشنوارهای و جایزهای آنها و فارغ از میزان توفیق گیشه و جلب نظر منتقدین و مخاطبین سینما به تماشای فیلمهای سینمایی نشستهام. برایم خالی از اهمیت بود و هست که این فیلم به کدام جریان سینمایی تعلق دارد، چقدر دیگران فیلم را سخیف شمردهاند و چقدر آن را غنی و دستنیافتنی دانستهاند، و برایم همیشه همین هیجان اینکه پای تماشای فیلمی بنشینم که تا به حال ندیدهام برایم کافیست. این سنت تماشای فیلم به طور یقین ادامه سنتی است که پدر و مادرم معتقد به انجام آن بودند. علاقهمندانی بودند که به طور منظم و جدی به سینما میرفتند تا فیلمهای مورد علاقه و بازیگران محبوبشان را روی پرده عریض ببینند. سالها بعد وضعیت سینماها طور دیگری شد و سالنها در محدوده نمایش فیلمهای ایرانی باقی ماندند و دست نسل بعدی جوانان از دیدن فیلمهای خارجی در سالنهای سینما کوتاه ماند و دیدن این فیلمها به داخل خانهها کشیده شد. گرچه در یک مقایسه سریع آنچه بر اوضاع کنونی نمایش فیلمهای خارجی میگذرد نسبت به گذشته وضعیت درخشانی دارد! انتقال تماشای فیلم از سینما به خانه توالی و کثرت جریان فیلم دیدنی را پدید آورد که بخش مهمی از گذران زمان آخر هفتهها را باعث شد تا در کنار بحثهای داغ و مفصل با دوستان منتقد، فیلمساز، سینهفیل، و صد البته به چالش کشیدن خودم برای رای دادن به آنچه دیدهام، آن را برایم تبدیل به سرگرمیای هیجانانگیزتر و جدیتر کند. [...]