آرشیو شماره ۲۷

ترافیک لایه‌ها و راوی‌ها

درباره اژدها وارد می‌شود ساخته مانی حقیقی

۱. همه‌چیز با یک فلاش‌بک آغاز می‌شود: در اتاق بازجویی، کارآگاه بابک حفیظی در مقابل بازجوی خود، سرگرد سعید جهانگیری، نشسته و می‌باید رو به او، رو به دوربین، و مقابل ضبط صوت همه چیز را از ابتدا تعریف کند، حتی آن چیزهایی را که جهانگیری، خود از آنها باخبر است. بابک حفیظی نخستین راوی فیلم است و در حالتی گیج، منگ، و خواب‌زده شروع به تعریف ماجرهایی می‌کند که کمی پیش‌تر اتفاق افتاده‌‌اند. با روایت او، پرتاب می‌شویم به تاریخ، به سال ۱۳۴۳، به مأموریتی که یک روز بعد از ترور حسنعلی منصور آغاز می‌شود و طبق اظهارات حفیظی به هیچ ‌وجه مطابق دستورات ابلاغی پیش نمی‌رود. ماجرا به خودکشی یک زندانی تبعیدی به نام مصطفی سمیعی در جزیره قشم برمی‌گردد، کسی که تک‌وتنها سه سال در قبرستانی متروک، و به قول بومی‌های منطقه جن‌زده، درون یک کشتی مخروبه و به گِل نشسته زندگی می‌کرده و تنها دو ماه پیش از پایان محکومیتش، خود را دار زده است. یک کار ساده اداری شامل خاک کردن مُرده و تهیه گزارش از چگونگی ماجرا اما، برای حفیظی بدل به یک ماجراجویی دراماتیک، پر پیچ‌وخم، و البته تراژیک می‌شود. قضیه آنجایی بیخ پیدا می‌کند که حفیظی متوجه می‌شود خودکشی تبعیدی صرفاً یک صحنه‌سازی است و او در حقیقت به قتل رسیده، در حالی ‌که ستوان چارکی، به عنوان مسئول محلی تحقیق در باب این ماجرا، چنین چیزی را در گزارشش ذکر نکرده است. خودکشیِ صحنه‌سازی‌شده، دیوارنوشته‌های درون کشتی، عجله ستوان چارکی برای فیصله دادن به ماجرا، اینها همه حفیظی را مجاب می‌کنند تا شب را درون کشتی شکسته بگذراند. و این آغاز ماجراهای بعدی است، نقطه عزیمت اژدها وارد می‌شود! [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: