آرشیو شماره ۲۷

محال ‌بودن خودشناسی

حضور رنگ در دل سیاه‌وسفید در اروپا ساخته لارس فُن‌تریه
نویسنده: پل کوتس

در اروپای لارس فُن‌تریه، استفاده متناوب از رنگ کارکردهای مختلفی را به انجام می‌رساند. خود فُن‌تریه به سنتی‌ترین آنها اشاره می‌کند: «برای روشن کردن بعضی چیزها». بسیاری از این قبیل چیزها فوراً در ذهن تداعی می‌شوند: ترمز اضطراری سرخ در قطاری که قهرمان، لئوپولد کسلر، در آن به کارآموزی مشغول است که نشان از علاقه‌ای دارد که او ــ هرچند زاده آمریکا است ــ نسبت به یک آلمان ویران پس از جنگ در دل احساس می‌کند؛ پرسشنامه زرد نازی‌زدایی که مکس هارتمن ــ که خانواده‌اش در سال 1912 زنتروپا را تأسیس کردند ــ باید پر کند تا مدیریت اجرایی بر زنتروپا را دوباره بازیابد؛ گلوله‌ای که روی کف کوپه قطار در جلو صحنه غلت می‌خورد، آن هم پس از آنکه از اسلحه‌ای خارج می‌شود که دو وِروُلف کم ‌سن‌وسال برای کشتن یک شهردار منصوب از جانب آمریکایی‌ها از آن استفاده می‌کنند. البته، از رنگ برای تأکید و پررنگ کردن نقاط اوج عاطفی نیز استفاده می‌شود که معمولاً با عشق و مرگ سروکار دارند: مثلاً اولین‌بار که لئوپولد کاترینا را در کوپه قطار می‌بیند، یا آب خون‌آلودی که پس از خودکشی پدر کاترینا از زیر در حمام به خارج نشت می‌کند. در واقع رنگ بر رویدادها و افراد به‌مراتب بیش از اشیا تأکید می‌کند؛ اشیایی که روی آنها تأکید می‌شود فقط کلیدهایی از یک حادثه یا کنش یکی از شخصیت‌ها هستند. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: