سینمای سوم مفهومی توصیفی و تجویزی است که گرچه در عمل با تولد تاریخی «سینمای جهان سوم» در آسیای غربی و شرقی و جنوب شرقی، آفریقا، آمریکای لاتین، و کشورهای حوزه اقیانوس آرام در میانههای قرن بیستم مرتبط است، اما از آن نیز فراتر میرود. درحالیکه سینمای جهان سوم پیوند سستی با فرایندهای استعمارزدایی و ملتسازی دارد و اساساً متکی بر فیلمسازی صنعتی است، سینمای سوم اصطلاحی به لحاظ زیباییشناسیْ معنامند و واجد بار ایدئولوژیکی است که نقطهنظری مستقل و اغلب مخالف را در برابر ژانرهای تجاری و سینماهای مؤلفگرای متعلق به جهان سرمایهداری غرب توسعهیافته (و همچنین کشورهای غربی شده نظیر استرالیا) اتخاذ میکند. در تعریفی دقیقتر، سینمای سوم کمتر متأثر از مرزهای جغرافیایی و بیشتر متکی بر جنبشهای ضدامپریالیستی و پادفرهنگی برآمده از دهه ۱۹۶۰ است. سینمای سوم به قدرت ذاتی سینما، به عنوان یک رسانه مدرن ارتباطی، در تأثیرگذاری بر تغییرات اجتماعیـسیاسی به وقوع پیوسته میان ملتها در اقصی نقاط جهان واقف است، و همواره به دنبال تلفیق دغدغه سوسیالیستیِ آزادی کارگران و دسترسی دموکراتیک آنها (و دیگر گروههای سرکوب شده) به رسانه با قسمی تعهد و الزام به خودـخواستگی فرهنگی و خلاقیت هنری است. [...]