در سکانسِ بیادماندنیِ فیلمبردار (۱۹۲۸)، باستر کیتون در میانه یک جدالِ دیوانهوار و هیجانانگیز در محله چینیها با جسارت و عشقی زایدالوصف به فیلم گرفتن از یک قشرق و جنجال میپردازد. انگیزه و رانه اصلی کنشِ کیتون، در آنجا به دست آوردن دلِ دختر منشیِ کمپانی اِمجیاِم بود، عشقی که وی را واداشت تا دوربین به دست بگیرد و برای ساختِ فیلمی «خارقالعاده» به قلب کارزار محله شرقیها در سانفرانسیسکو بزند. شاید همین منبع الهام و نیروی محرکه چرا در جهنم بازی نمیکنی؟ (۲۰۱۳) اثر سییون سونو باشد، فیلمی که دست بر قضا در کلانشهری در خاور دور، یعنی یک توکیوی دیوانه دیوانه دیوانه دیوانه میگذرد. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید