«از آن فیلمهای خوب قدیمی و هنریِ آمریکایی (با نوع اروپاییاش اشتباه نشود) کم داریم.» این را دنیس هاپرِ بیستونه ساله در مانیفست منتشرنشدهای در سال 1965 اعلام کرد؛ آن موقع یک بازیگر متد پیروِ نسل بیت بود. «تمام این مملکت لعنتی، یک جای واقعی درندشت برای فیلمبرداریست؛ خدا هم یک مسئول نورپردازی درجه یک». کمتر از سه سال بعد، هاپر در جادهها مشغول ساخت یک فیلم موتورسواریِ هنری بود که فعلاً اسمش را گذاشته بود «بازندگان». کمپانی اِیآیپی، مرکز ساخت فیلمهای ارزانِ فوری، ترسناکهای بیقید و بهرهکش، فیلمهای خوشگذرانی و ساحل و موتورسواری و هیپی، ایده یک وسترن «مدرن» را قبول نکرد. اما هاپر و شریکش پیتر فوندا، ستاره بیستوهشت ساله همین کمپانی، حمایت هیپیترین تهیهکنندههای هالیوود را کسب کردند؛ باب رافلسون و برت اشنایدر. رافلسون و اشنایدر، هر دو سیوپنج ساله، به آدمهای مهمی وصل و بر موج فرهنگ جوانان سوار شده بودند، البته در تلویزیون. آنها با گروه موسیقی راکِ مانکیز، سریال فوقالعاده محبوب مانکیز را خلق کردند که برنده جایزه امی شد و کمپانی ریبرت را تأسیس کردند تا سکوی پرتابی برای مانکیز باشد؛ نتیجه حاصل از آن فیلمی شد که هد نام گرفت. قرار بود اشنایدر تهیهکننده باشد و رافلسون، کارگردان؛ با فیلمنامهای که رافلسون به کمک هیپسترِ دیگر هالیوود و هنرپیشه فیلمهای رده ب، جک نیکلسونِ سی ساله، نوشته بود. فیلمنامهشان حتی بیشتر از کار قبلی که نیکلسون برای اِیآیپی نوشته بود، هپروت (1967) با کارگردانی راجر کُرمن و بازی فوندا و هاپر، از تداعی آزاد بهره میبرد. وقتی اشنایدر از نیکلسون خواست تا بر ساخت ایزی رایدر نظارت داشته باشد (همان «بازندگان» که تری ساترن، فیلمنامهنویس، نامش را عوض کرد) او دوباره کنار فوندا و هاپر قرار گرفت. [...]