آرشیو شماره ۲۷

شلیک اما به وقت نامناسب

مروری دیرهنگام بر خواب زمستانی ساخته نوری بیلگه جیلان
نویسنده: وحید مرتضوی

فصلی در اواخر فیلم، مواجهۀ نهال (همسر آیدین) و دو برادر روستایی تنگدست را نشان می‌دهد که به انداختن دستۀ اسکناس‌ها در آتش توسط یکی از آن‌دو ختم می‌شود. این فصل تا همین حالا نیز آنقدر موضوع انتقاد بوده که بازگشت به آن را در شروع این نوشتۀ دیرهنگام یک انتخاب نه‌چندان خلاقانه‌ جلوه دهد. اما می‌کوشم آن را در چشم‌اندازی تازه بررسی کنم. آنچه اینجا به ‌لحاظ «فیلمنامه‌ای» جریان دارد ایدۀ بسیار نامناسبی را نشان می‌دهد که با اجرایی ناشیانه (تأکید بر صورت مصمم مرد، نمای نزدیک اسکناس‌ها در آتش و تأکید بر واکنش نهال) شکل بسیار نامناسب‌تری نیز پیدا می‌کند. می‌توان آن احساس نیازی را ردیابی کرد که فیلم را به چنین فصلی کشانده است: «نقدِ» نهال، مواجه ‌ساختن او با نتایج اقدامات «خیرخواهانۀ» خود و از این طریق آماده‌ ساختنش برای سکانس پایانی و برای آن نگاهِ (بگوییم) منتظر از پشت شیشۀ پنجره در وقت بازگشت آیدین. اگر فیلم باید مرد را شبی به دور از خانه بفرستد، زن نیز باید درسی از آن شب فراگرفته باشد. اما این درسی است دیرهنگام برای زن و تماشاگر فیلم. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: