در واقعیت اثر کوئنتَن دوپیو، جیسون (آلن شابا)، یک کارگردان گمنام فرانسوی در لسآنجلس، ایدة یک فیلم علمیـتخیلی به نام امواج (توضیح میدهد: «مثل ماکروویو») را مطرح میکند: گیرندههای تلویزیون امواجی منتشر میکنند که هوش بینندگان را فرو میمکد و انسانیت را به یک حالت بلاهت فرو میکاهد. تهیهکننده سری به نشانة تأیید تکان میدهد: علمیـتخیلی است. هجوآمیز یا هر چیز دیگر که این فیلم میتواند باشد ــ این واقعیت انگار برای جیسون روشن نشده است ــ ایدة امواج برای یک فیلم بهتر یا بدتر از ایدهای نیست که در آن ضدقهرمان یک لاستیک ماشینِ اسیر سوءتفاهم است که حقبهجانب عازم کشتار میشود. کوئنتَن دوپیو پیشتر آن فیلم را ساخته است: لاستیک (2010). در بین سایر عجایب آن، واقعیت یک واقعیت دیگر را هم بدیهی میانگارد: که لاستیک 2 وجود دارد و نامش در نیمنگاهی به سردر یک سینما دیده میشود. در آن سینما در عین وحشت جیسون، امواج پیش از آنکه او آن را بسازد روی پرده است. او بر سر تماشاگران مبهوت عربده میکشد: «شما نمیتوانید آن را تماشا کنید، فیلم هنوز وجود خارجی ندارد!» [...]