آرشیو شماره ۲۷

فیگور «پسر جوان»

نگاهی دیگر به مامی ساختۀ گزاویه دُلان
نویسنده: مسعود منصوری

مامی با نگاه ستایش‌آمیز و عشق‌ورزانة دوربین به دیان (آن دُروال) که در حال چیدن سیب است شروع می‌شود. حوّا در بهشت برین؟ جهان در خانة دُلان زبانی حکایی دارد. اینجا خط‌کشی‌ها پررنگ و جبهه‌بندی‌ها مشخص است (جبهة عشق‌پیشگان در برابر شکاکان به جادوی عشق). داستان‌ها ساده و اغراق‌ها بسیارند ــ در همین صحنه: آفتابی که از پشت سر دیان می‌تابد. انتقادها از مامی اغلب به گلایه‌هایی از گل‌درشت بودن شخصیت‌ها و موقعیت‌ها و سیلاب احساسات و انگشت نهادن بر کلیشه‌ها ختم شده است. این شِکوه‌ها با روح ملودراماتیک و موزیکال فیلم بیگانه‌اند. شگفت‌انگیز است سینماگری چنین جوان به این درک از دیالکتیک موسیقی/ ترانه و تصویر برسد و هم‌ضرب با اُفت‌وخیز و مکث و تکرارهای موسیقی و همکلام با آواز، نسخة گرم و ریتمیکی از یک ملودرام حومه‌ای ارائه کند. این «چطور جرئت می‌کند»ها با جهان سینماتوگرافیکِ کلاژ‌بنیاد و ضدواقعیِ دُلان بیگانه است. بی‌آنکه قصدم تخطئة استقلال فیلم (به‌ مثابه یک سیستم ارگانیکِ خودبسنده) باشد، فکر می‌کنم هر فیلم جزئی از کلیت آثار سینماگر است که فیلمِ پیش و پس از خود را صدا می‌زند. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: