اکنون سال 2015 است، همان سالی که مارتی مکفلای در دومین قسمت بازگشت به آینده به آن عزیمت میکند. دنیای اطرافمان را که نگاه کنیم میبینیم چندان از آنچه رابرت زمهکیس 25 سال قبل پیشبینی کرده دور نیست. این درست که اسکیتبُردها و ماشینهای پرنده اختراع نشدهاند اما اسکنر چشم که دم در خانة مارتیِ میانسال نصب شده امروز ابزاری است امنیتی و کارآمد، و اسکایپ هم کموبیش همان کاری را میکند که تلفن تصویری در همان خانه. حالا که به 2015 رسیدهایم مقایسة گمانهزنیهای فیلم با واقعیت موجود پیرامون امری است فراگیر، ناگزیر و در عین حال مفرح، اما بدیهی است که نه پیشبینیهای درست از آب درآمدة زمهکیس امتیاز بازگشت به آینده محسوب میشود و نه میتوان حدسهای نادرست وی را برای از سکّه انداختن فیلم بهانه کرد. اصلاً از این قیاسها چه سود وقتی دانشمندان اطمینان دادهاند که خود ایدة سفر در زمان هرگز اتفاق نخواهد افتاد؟ آنچه به اعتبارش اثری را علمیتخیلی میخوانیم نه صحت و حقیقت علم که عملکرد منطقی یک پیشفرض ویژه است، چراکه علم در علمیتخیلیها مفهومی است داخل گیومه و واجد معنایی ضمنی. [...]