همیشه یکی از جذابترین و هیجانانگیزترین جنبههای فیلم دیدن برایم این بوده که ببینم هر اثر من را با خودش به کدام لوکیشنها میبرد، آثار مختلف چطور از لوکیشنهای مختلفشان استفاده میکنند و چطور آنها را به تصویر میکشند، و یا اینکه چطور هر بار در لوکیشنهای تکراری اتمسفرهای تازهای میسازند؟ وقتی هم از فیلمها حرف میزنم منظورم فیلمهای خارجی است، چون در فیلمهای خودمان که هیچوقت خبری از تنوع لوکیشن نیست، اصلاً مگر در فیلمهای ما کسی به مکان فکر میکند؟ معمولاً یک مشت نمای عبوری بیاهمیت در خیابانها و اتوبانها داریم و بعد هم سر از آپارتمانهایی درمیآوریم که به همهچیز میمانند جز اینکه حیاتی در آنها جریان داشته باشد. قصدم از نوشتن این متن، و دنبالههای احتمالی بر آن در همین بخش «زندگی شهری»، پرداختن به لوکیشنهای جذابی است که در فیلمهای مختلف میبینم. هدف نقد فیلمها یا حتی تبیین و توضیح کارکرد یک لوکیشن بخصوص در یک فیلم بخصوص نیست، فقط کافی است لوکیشنی در فیلمی باشد که فضا و حالوهوای خوبی برایم ساخته باشد. [...]