در دههٔ بیستِ پُرهیاهو، سیمای رازآلود زنی در میان جمعِ پُرشورترین سینماگرانِ آوانگارد فرانسوی به چشم میخورد: ژرمن دولاک. سینماگری که نامش توأمان گره خورده است با بسیاری چیزها: یک نظریهپرداز سینمایی، نخستین سینماگرِ فمینیست، کارگردانِ یکی از نخستین فیلمهای سوررئال تاریخِ سینما (صدف و مردِ روحانی، 1928)، از پیشگامانِ سینمای مؤلف (که در مصاحبهای با نشریهٔ Mon Ciné اعلام داشت: «کارگردان بایستی فیلمنامهنویس باشد یا فیلمنامهنویس، کارگردان»)؛ ولی شاید مهمتر از همهٔ اینها سویههای تئوریکی باشد که دولاک از خلال فیلمهایی که میساخت و متنهایی که مینوشت سعی در صورتبندی و بسط آن داشت، فیلمها و آرائی که احتمالاً به بهترین شکل کلیت خود را در همان تعبیری متجلی میکنند که خود دولاک آن را به کار میبرد، به مثابه غایت و بلندنظری هنرمندانه: «سینمای تام»، سینمایی آزاد و رها در نابترین حالت ممکن خود. [...]