آرشیو شماره ۲۷

ساکنان غربت غربی

مارسل کارنه و استعاره‌های بی‌مأوایی در هتل دو نُر و دروازه‌های شب

کارنه، با پره‌ور و بی‌ او، در کار ساختنِ استعاره‌های بی‌مأوایی بود. استعارهٔ بی‌مأواییِ آدم‌هاش از همان نخستین فیلم بلندش،‌ ژنی (1936)، در چشم‌اندازهای بندرگاه، و کافه‌های کارگری نزدیکِ آن تعین یافته بود. خلوتِ آن کافه‌ها میان‌پردهٔ مستعجلی از احساس سکونت بود، جایی که دلداده‌های او می‌توانستند دمی قرار گیرند. اگرچه آنجا هم با محیط بیگانه بودند و حضورشان در میان مشتریان ثابت کافه غربتی می‌آورد. هتل و ایستگاه قطار دو استعارهٔ دیگر از همان معنی بودند که در دیگر آثار او به کار گرفته شدند، از جمله ــ و بخصوص ــ در هتل دو نُر (1938) و دروازه‌های شب (1946)، شبیه‌ترین دو فیلمِ او به هم. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: