آرشیو شماره ۲۷

رئالیسمی حساب‌شده ‌

درباره «واقع‌گرایی» نزد مارسل کارنه

فرقی نمی‌کند به تماشای کدام‌یک از فیلم‌های کارنه نشسته باشیم، راه ورود به آنها تقریباً همیشه یکسان است: به‌آرامی به یک فضای بسته نزدیک می‌شویم، همراهِ یک شخصیت یا به ‌میانجیِ دوربین تنها، وارد آن مکان می‌شویم، جایی که درون آن از طرح داستانی پرده برداشته می‌شود ــ یا بهتر است بگوییم: از اسراری، از احساس‌هایی، از انسانی. پیش رفتن درون یک دکور، توقف مقابلِ یک نمای بیرونی، گشودنِ فضای رازها: این به‌ همان اندازه در مورد هتل دو نُر(۱۹۳۸) صادق است که در مورد روز برمی‌آید(۱۹۳۹)، به ‌همان اندازه در مورد بندر مه‌آلود(۱۹۳۸) که دربارة مهمانان سرزدهٔ شب(۱۹۴۲)، و همانقدر ماریِ بندر (۱۹۵۰) که زمین بایر(۱۹۶۰). هر بار، نگاهی سر برآورده از ناکجا، در وهلهٔ نخست مردد و سرگردان، در مکانی فرو می‌غلتد که باید در حقیقتِ آن رخنه کرد. این مکان همان قلعهٔ دورافتاده‌ای است که آوازخوان‌های دوره‌گرد به آن می‌رسند، همان هتلِ کنار کانال، آن ساختمان باریکِ بلندِ رو به میدان یا آن ویرانه‌های مهیب بر فراز زمین بایر. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: