آرشیو شماره ۲۷

آواز خواندن در مرز واقعیت و خیال

درباره‌ی موزیکال‌های جرج کیوکر
نویسنده: آزاده جعفری

موزیکال‌ها، بخصوص آن فیلم‌های دوران طلایی هالیوود، برای من یادآور خاطرات کودکی‌اند که همیشه دربردارنده‌ی لذتی بی‌واسطه بودند، شاد بودند و سبکبال همچون یک سرخوشی ‌پایان‌ناپذیر با پایانی خوش. نوعی فوران انرژی، شورانگیزی و هیجان حتی در غم‌انگیزترینشان وجود داشت، جهان رنگارنگ جادویی‌شان ما را می‌فریفت و رؤیا می‌ساخت، یک دنیای خیال‌انگیز پر رقص و آواز که در آن خوب رقصیدن و آواز خواندن راز کامیابی بود، شاه‌کلیدی برای گشودن هر دری و شکستن هر سقف آرزویی و البته هدف غایی داستان اغلب موزیکال‌ها چیزی نبود جز رسیدن عاشق و معشوق به یکدیگر و معمولاً زوج‌هایی عاقبت‌به‌خیر می‌شدند که می‌توانستند باهم برقصند (کاروان موفقیت، دزد دریایی و آواز در باران). در واقع موزیکال‌ها محصول راستین کارخانه‌ها‌ی رؤیاسازی، همان استودیوهای بزرگ هالیوودی بودند که توأمان قواعد سینما و زندگی را نقض می‌کردند، هیچ شباهتی به زندگی واقعی نداشتند و ما را به آشکارترین و خودآگاهانه‌ترین شکل ممکن می‌فریفتند. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: