همهی زیروبم آن نماها را خوب میشناسم. سخت است بخواهم فقط از زاویهی احساس دربارهشان حرف بزنم. نماهای پایانی اُردت، که زیباترین صحنهی رستاخیز در سینما را میسازند، آخرین درجهی احساس را در ما برمیانگیزند. اما من قصد دارم از مسیر این احساس بگویم: از کجا میآید و چطور به ما میرسد. چرا اینچنین نیرومند است؟ به زبان دیگر، چطور ساخته شده است؟ این مسأله به تصویرهای وابسته به سینما برمیگردد چون در هنرهای دیگر نمیتوانیم این احساس را به چنگ آوریم، دستکم نه با این اندازه از شدت. هنرِ تصویری قادر است از طریقی به آن نائل شود، اما کلیّت سینما، بگوییم ماشین سینما، کارش فیلم کردن زندگیست یا به عبارت بهتر چنگ زدن به خود زندگیست. با سینما صاحب زندگی هستیم. پیش از سینما، زندگی از طریق ادبیات، موسیقی و نقاشی بازنمایی میشد. امکان دیدن زندگی و حس کردنش را نداشتیم. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید