میانستارهای کریستوفر نولان کموبیش پس از پایان آغاز میشود. کموبیش، چون گویندههای ورّاجی که برای ما از پایان میگویند انگار از مقطعی آتی در زمان صحبت میکنند، از محیط زیست نابود شدهای یاد میکنند که میرویم تا به آن پا بگذاریم: نشانهای اولیه که این فیلم خطّهای است که در آن هرگز نمیتوان بدیهی پنداشت که آغازها مقدم بر پایان هستند. از روی آنچه میتوانیم بفهمیم، تمدن نابود شده است، در پی آخرالزمانی که با پیامدهای فناوری پیشرفته کلید میخورد. هواپیماهای بیخلبان تکوتوک هنوز مشغول پروازند در مأموریتهایی که طی نظمی جهانی برنامهریزی شده بود، نظمی که حالا برچیده شده است. در یک آمریکای میانهی «پسا فدرال» که هر علمی به جز کشاورزی در آن تابو شمرده میشود، سکنهی بازمانده، مزارع ذرّت را ــ چون آخرین خاکریز منبع تغذیه ــ کشت میکنند؛ با وجود آفات مهاجم و طوفانهای گردوغباری که میروند تا بهزودی زمین را نامسکون نمایند. ما با چشمانداز مصیبتباری روبرو هستیم که سالهای آزگار فیلمهای سینمایی با چنان حدّتی ما را برای آن آماده کردهاند که کمکم به آن خو گرفتهایم. [...]