راینر ورنر فاسبیندر، نابغهای یاغیست ــ با آن میلِ جنونآمیز به تولید؛ آن عتاب زهرناک به نمایندههای بابصیرتِ اقشار مختلف، از اصحاب رسانه گرفته تا سیاستمداران؛ با آن لباسهای شیکِ هوانوردان، تا آن جامههای چرمی مردانهی سادومازوخیستی؛ و آن رابطهی مهر و کینِ شیطنتآمیز با تاریخِ معاصر کشورش. طی حیات فاسبیندر، سینماروهای مبهوتِ بسیاری دستی به سر کشیده و متعجب پرسیدهاند: چگونه کارگردانی با چنین فیلمهای ضرردهی، قادر است این حد از خصومت و عداوت را در ظاهر و رفتارش نشان دهد؟ یکی از پاسخها آن است که فاسبیندر، در شیوهی زندگی خود، از طغیان علیه ریاکاریهای جامعه لذت میبرد ــ حال آنکه مانند هر هنرمند مستعد دیگری، به خود اجازه میداد تا در فیلمهایش، به قدر روشناییها، عاشق تباهیها نیز باشد. هنر از شیطان با همان قوتی حمایت میکند که از قدیسان، و حتی جذابیت ویژهی آن [شیطان] را مشتاقانهتر به بازی میگیرد. دستورالعملهای اخلاقی به شما ایستادگی در خطّ مقدمِ جبههی خیر، و ردگیریِ ماهرانهی شر را میآموزد. هنر اما به شما عبور از منطقهی جنگی را تعلیم میدهد: شناخت و همدلی با شر، و تا حدی سهیم شدن در جسم و جان آنرا. [...]