وقتی لورن باکال با نمایش داشتن و نداشتن (هاوارد هاکس، 1944) در مقام یک ستارهی سینما طلوع کرد، کمپانی برادران وارنر به او ــ به دلیلی بسیار منطقی ــ سیما لقب داد. چهرهی باکال، شیوهی نگه داشتن سرش، گاه با کمی پایین دادن چانه وقتی چشمانش به بالا نگاه میکردند، تأثیری ماندگار بر جای میگذاشت. شاید مشهورترین کسی که تحت تأثیر قرار گرفت جوزف کرنل بود که پس از دیدن داشتن و نداشتن گردآوری پروندهای دربارهی ستارهی جدید را آغاز کرد. نتیجهی این دلبستگی حالا به یکی از مشهورترین سازههای چند رسانهای او بدل شده است، بدون نام (پرترهی پنی اُرکید از لورن باکال). در وسط این سازه (construction) که در قابی ویترینی با خطوطی متقاطع، تنگ در میان گرفته شده است، پرترهای تبلیغاتی از باکال در فیلم داشتن و نداشتن دیده میشود. چهرهی او از پشت دستگاه نمایش فیلم به بیرون نگاه میکند؛ چانه با ژست مشهور او پایین آورده شده است. این چهره و صدای بمِ تقریباً مردانهای که از آن بلند میشود، در سرتاسر هشت دههی گذشته همواره مایهی دلبستگی شدید بوده. ولی این نه چهره و نه صداست که در اینجا بیشتر از همه برای من اهمیت دارد. [...]