قلبی که میتپد. این لوگوی چشمکزن همان اولین تصویر عموی آمریکایی من (1980) است. شاید این تصویرِ نمادین سینمای آلن رنه نیز باشد، سینمایی که ما سریعاً صفات «متفکرانه»، «اثیری»، «تجربی» را بدان تحمیل میکنیم، حال آنکه در این سینما عواطف مدام از نو به بازی گرفته میشوند و به نمایش درمیآیند. عناوین فیلمها (هیروشیما عشق من، دوستت دارم دوستت دارم، عشق تا سرحدّ مرگ، قلبها، دوست داشتن، نوشیدن و آواز خواندن) بهتنهایی ثباتی پنهان در دورهی فیلمسازیای را نشان میدهند که ما اغلب خوش داریم آنرا دوپاره بخوانیم: فیلمهای جدّیِ آغازین در مقابل فیلمهای نهچندان جدّیِ پایانی؛ فیلمهایی که با دورانشان همفاز بودند (هیروشیما، موریل یا زمان بازگشت، جنگ تمام شده است، عموی آمریکایی من، همان ترانهی آشنا) در مقابل فیلمهایی در مورد گذشته و حتّی فیلمهایی نابهنگام (استاویسکی، مِلو، نه روی لبها). [...]