حرف بسه (2013) در تداوم مسیر همیشگی خانم هولوفسنر مینشیند: حرکتی در حاشیه اما با گوشهی چشمی به بدنهی کمدیـرمانتیکهای هالیوود. زنی (اِوا) مطلّقه که کارش ماساژدرمانی است، برای ایجاد رابطهای جدید گرفتار موقعیتی ناخواسته میشود. و در این میان مضمونی فرعی هم متن را همراهی میکند: رابطهی والدین و فرزندان. مضمونی که از فیلمهای پیشین خود را به اینجا میرسانَد تا در کنار خط اصلی تأکیدی باشد بر بحران ارتباط خانوادگیِ آدمهای هولوفسنر. ماهیت متناقض حرف بسه از همینجا آغاز میشود. انگار شخصیتها در وضعیت برزخگونهای گرفتار شدهاند و داستان هم بخش مهمی از مسأله را در این دایرهی بسته پنهان میکند: انتخابها، دلهرهها و عواقب آن. یک قالب تکرارشونده در سینمای این سالها: زنان در نقشهای اصلی با خردهچیزهایی اطرافشان، نظیر روابط کوچک و بزرگ خانوادگی و مشکلات زناشویی، همه در دل متن بزرگترِ اجتماع. و این همان مضمون محوری است که کارهای خانم هولفسنر، زیبا و شگفتانگیز (2001)، لطفاً ببخش (2010) و حرف بسه، را به هم پیوند میدهد. [...]