- در اصل، دخترتان فرانچسکا بود که شما را تشویق کرد تا پروژهی هوگو کابره را به دست بگیرید، اینطور نیست؟
- درواقع، بله. در ابتدا، گراهام کینگ بود که رمانِ برایان سلزنیک را به هلن [هلن موریس، همسر اسکوسیزی] داد. وقتی در لسآنجلس بودیم، هلن آنرا خواند و به من گفت: «این پروژه مال تو است.» هردوی آنها فکر میکردند که من در آن کتاب حضور پررنگی داشتم. به نظر خودم اینطور نبود؛ در آن زمان من غرق در فضای بسیار تاریک شاتر آیلند بودم. فردای آن روز کتاب را خواندم و ترغیب شدم: هم بخاطر داستان، و هم بخاطر ایدهی پشت آن، یعنی پسر جوانی که در ساعتش محبوس شده و واقعاً نمیتواند سهمی از دنیای اطرافش داشته باشد. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید