- ایزابل استیونز: چطور برای اولینبار به میلدرد پیرس برخوردید، از طریق رمان کین (۱۹۴۱) با نسخهی مایکل کورتیز/جون کرافورد (۱۹۴۵)؟
- تاد هاینز: فیلم را چندینبار دیدهام، که اولینبار آن در دانشگاه براون در قالب درسهای فیلمِ فمنیستی بود. به یاد دارم که بحث میان ترکیب فیلم نوآر با شیوهی ملودرام مادرانه در نسخهی اصلی مایکل کورتیز بود. حتی مقالهای از پَم کوک به نام «دوگانگی در میلدرد پیرس» هم بود که در گوشهی ذهنم جا خوش کرده است و فیلم را در این راستا تحلیل میکرد.
از آن دسته از ملودرامهای کلاسیک نبود که مثل فیلمهای داگلاس سیرک و یا مکس افولس که حتماً زیرپوست من میروند، رویم تأثیر بگذارد. برای اینکه عناصر ساختار نوار روایتی معمایی را طرح میکند که سؤالی را در تمام مدت در بالای سر فیلم نگهمیدارد: «چه کسی خوب و چه کسی بد است، میلدرد یا (دخترش) ویدا؟» این پیچیدگی رابطهي میان مادر و دختر را به یک سیستم سادهي صفر و یکی تبدیل میکند، که تا آنجایی که فهمیدهام این چیز مرسومی در نوآر است ولی در ملودرام یا درامهای خانوادگی بسیار پیچیدهتر است. وقتی که رمان کین را خواندم عاشقش شدم و نقاط تفاوت زیادی در نسخهي اقتباسی فیلم پیدا کردم. [...]