چند سال پیش که داشتم از جادهی تاسکولانا به سمت رُم رانندگی میکردم، چشمم به چیزی افتاد که ظاهراً یک کاتدرال گوتیکِ سربرافراشته در زمینی خالی بود. توقف کردم تا از نزدیکتر نگاهی به آن بیندازم، و متوجه شدم درواقع یک نمونک است که ابعادش کاملاً کوچکتر از اندازهی حقیقی است، و با اینکه چیزی بیشتر از یک نمای دوبُعدی است، کاملاً سهبُعدی هم نیست. بعداً فهمیدم ــ همانطور که باید حدس میزدم ــ در چند مایلی استودیوهای چینهچیتا ایستاده بودم، یعنی مرکز صنعت فیلم ایتالیا، از زمان افتتاحشان توسط موسولینی در سال ۱۹۳۷. بنابراین آنچه دیدم هم میبایست جزئی از صحنهی یک فیلم باشد. نیازی نبوده کاملاً سهبعدی باشد چون فقط نمای روبروی آن و بخش کوچکی از کنارهاش در فیلم دیده میشده. و نیازی هم نبوده که در اندازهی واقعی باشد چون در یک «نمای تکمیلی» (process shot) مورد استفاده قرار میگرفته ــ که به معنای این است که در این نما رویداد مقابل دوربین با عناصری کموبیش ساختگی ترکیب میشود. محتملترین مورد استفادهی آن کاتدرال، به گمان من، کاربردش بعنوان بخشی از تمهیدی است که شیوهی شوفتان (Schüfftan process) نامیده شده. در این شیوه دکورِ کوچکتر از اندازهی واقعیْ در کنار ماجرایی که بنا است از آن فیلمبرداری شود قرار میگیرد، درحالیکه یک آینه که آینگی بخشهایی از آن زدوده شده و تبدیل به شیشه شده هم با زاویهی ۴۵ درجه در مقابل دوربین قرار گرفته است. ماجرا از خلال بخش زدودهشدهی آینه گرفته میشود و کاتدرال کوچک هم در بخش نازدودهی آن دیده میشود. [...]