با ژاک دمی سال 1960 سر فیلم اولش لولا آشنا شدم. از من خواست برایش موسیقی بنویسم. من پیش از آن هم کار موسیقی فیلم کرده بودم؛ آمریکا از منظر یک فرانسوی به کارگردانی فرانسوا رایشنباخ، که اثری بود بسیار عظیم و مهم. ژاک به این واسطه اسم مرا شنیده بود. او سلیقهی موسیقایی خیلی مشخصی نداشت. پس ما برای فیلمهای اولش به این راهکار عالی دست پیدا کردیم: «با هم میریم استودیو فیلمو تماشا میکنیم و همینطور که پیش میره دربارهی صحنهها حرف میزنیم و روی پیانو بداههنوازی میکنیم.» این پیشنهاد ژاک با فیلمهای «نرمال»ش کاملاً جور درمیآمد. اما فیلمهای موزیکال داستان دیگری داشتند چون حتماً باید پیش از فیلمبرداری موسیقی را مینوشتیم. ژاک تصنیف لولا را پیش از اینکه موسیقی داشته باشد فیلمبرداری کرد. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید