آرشیو شماره ۲۷

ارواح خسته

درباره‌ی پل‌های مدیسون کانتی ساخته‌ی كلينت ايستوود

مقدمه: پل‌های مدیسون کانتی فیلمی است از کلینت ایستوود که در سال 1995 بر مبنای رمانی از رابرت جیمز والر ساخته شده است. در تولید این فیلم، همکاری غریبی رقم خورد و دو کمپانیِ فیلم اِمبلین (متعلق به اسپیلبرگ) و ملپاسو (متعلق به ایستوود) در تهیه‌ی آن مشارکت کردند. فیلمنامه‌ توسط ریچارد لاگراونز نوشته شد و کلینت ایستوود و مریل استریپ در آن به ایفای نقش پرداختند. فیلم در اکران عمومی خود بیش از 70 میلیون دلار فروش کرد و با واکنش مثبتی نیز از سوی منتقدان مواجه شد، تا حدی که منتقدان کایه‌دوسینما آنرا در کنار راه کارلیتو برایان د پالما و خداحافظ جنوب، خداحافظ هو شیائوشین بعنوان سه فیلم برتر دهه‌ی 90 انتخاب کردند. فیلم داستان مواجهه‌ی مردی ماجراجوست با زنی ساده و خانه‌دار؛ به تعبیر ریچارد کامبز، نویسنده‌ی این نقد، مواجهه‌ی نیرویی مقاومت‌ناپذیر با اُبژه‌ای ساکن و بی‌حرکت. این داستان رابطه‌ای چهارروزه است که فراقِ پایانی آن از همان ابتدا ناگزیر و محتوم می‌نماید؛ رمانتیسمِ این رابطه‌ی چهار روزه، در پایان، رنگ می‌بازد تا رئالیسم به زندگی بازگردد. فیلم داستان مادری است که روزگاری طعم شور حقیقی را در زندگیش چشید و دست‌ آخر بخاطر مسئولیتش در قبال خانواده از آن چشم پوشید. ریچارد کامبز در این نوشته با قلمی بیشتر غنایی و پُرشور ــ مثل خود فیلم ــ و کمتر اقناعی و تحلیلی از داستان و نزدیکی‌ها و جدایی‌هایش می‌نویسد؛ برای او، فیلم مواجهه‌ی ژان دیلمان است با سرگردان دشت‌های مرتفع؛ برخورد روزمرگی با ماجراجویی؛ ثبات با بی‌قراری؛ خانواده با سفر. انتخاب نوشته‌ی او، فارغ از اهمیت خودِ فیلم، انتخابی عامدانه بوده است. زبان تغزلی و غنایی او در پرداختن به پاره‌ای از لحظات و لمحات فیلم، بی‌آنکه خود را ملزم کند تا پرسپکتیوی تحلیلی را از فیلم ترسیم نماید، خود، معرّف گونه‌ای مشخص از نقد فیلم در سنتِ مطالعات سینمایی است، گونه‌ای که نقطه‌ی اوجش را می‌توان در نوشته‌های کسی چون سرژ دنی جستشجو کرد، و البته نمونه‌های ضعیفش را در انبوهی از دل‌نوشته‌های انشاگونه و احساساتی که به هر چیزی شبیه هستند، جز نقد فیلم. بازخوانی نوشته‌ی او در کنار مقاله‌ی دیوید دیویس درباره‌ی سینمای ترنس مالیک در همین شماره، در سطحی فراتر، نشانگر دو سنت نوشتاری در نقد فیلم است؛ نقد ژورنالیستی در معنای دقیق کلمه دربرابر نقد آکادمیک؛ اگر در اولی غنایی‌گریِ متن مخاطب را با پاره‌ای از کشف‌وشهودها و گاه قضاوت‌های منتقد همراه می‌کند، در دومی زبانِ بیش‌وکم اُبژکتیو و بی‌تفاوتِ متن توجه مخاطب را معطوف به سویه‌های نحوی، معنایی و فرمال اثر می‌نماید. در بخش آرشیو، بی‌آنکه بخواهیم برای یکی از این دو شقِ نقد ارزشی بیشتر قائل شویم، بیشتر در پی آن هستیم تا این‌دو را در کنار دیگر سنت‌های رایج در مطالعات سینمایی بهتر بشناسیم و نمونه‌هایی از آنها را ارائه دهیم. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: