در این نوشتار میخواهیم به شکلی موجز روایت در فیلمهای اصغر فرهادی را، با عطف به فیلمهای متأخر او بالاخص گذشته، مورد بررسی قرار دهیم؛ اینکه او در مقام یک فیلمساز چگونه داستانهای خود را تعریف میکند، از چه تکنیکها و تمهیدات رواییای بهره میبرد تا داستانش را بازگو کند، و بطور مشخص، استراتژی رواییای که فرهادی برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب به کار میگیرد، چگونه عمل میکند؟ ما در اینجا به دنبال ارائهی تحلیلی گسترده و همهجانبه از مؤلفههای سبکی و معناییِ سینمای فرهادی نیستیم، بلکه صرفاً میخواهیم نظری به تمهیدات رواییای بیفکنیم که او بهواسطهی آنها برای مخاطب داستان میگوید. پیش از ورود به بحث، لازم است به منظور روشنتر شدن مبنای کار مقدمه-ای کوتاه و فشرده را درخصوص مفهوم روایت و دلالتها و کارکردهای آن ارائه نماییم. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید