خوشههای ابر در دور و بندِ رختی در باد. نمای اول فیلم، قابی است ایستا از این چشمانداز. چند لحظه بعد چند نظامی به همراه سه ژندهپوش با سرهایی خونین وارد قاب میشوند. دوربین آنها را از پشت سر تعقیب میکند. در عمق میدان چوبهی داری برپاست. آلمانها، روستایی در بلاروس را اشغال کردهاند. کسی اطلاعیهای را در لزوم همکاریِ اهالی با آلمانها برای بازسازی بلاروس میخواند. میخواهند آنسه را به جرم خرابکاری به دار آویزند. دوربین رهایشان میکند و در میدان میان اهالی میچرخد. دخترهای جوان، کودکان و پیرها، به انتظارِ واقعه سرگردانند. دوربین سواری بر اسب را دنبال میکند. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید