در ژانویهی ۲۰۱۲، حین فیلمبرداری دریای دیگر، تئو آنگلوپولوس با یک موتورسوار تصادف کرد و کمی بعد جان باخت. در اوت همان سال، تونی اسکات با پریدن از پل وینسنت توماسِ لسآنجلس خودش را کشت. هردوی آنها در سینما اهمیت داشتند. اما کدام سینما؟ از ۱۹۷۰ به بعد، آنگلوپولوس فیلمهایی جدی و سنگین ساخت دربارهی تاریخ یونان، جنگ جهانی، مهاجرت، و تلاشهای ناکام برای تغییر سیاسی. مشخصّهی کارش برداشتهای بلندِ طولانی ــ و به زعم بعضی، کسالتبار ــ بود. او کارش را همچون یک فعالیت پرشور روشنفکرانه میدید، شاهدی برای تاریخ (یا تاریخ با حرف اولِ بزرگ، آنطور که خودش گاهی میگفت)، که حقایقی تلخ و سنگین را برایمان بازگو میکرد. آثارش در خارج از اروپا و ژاپن پخش بسیار محدودی داشتند، و برخی از بهترین فیلمهایش بیرون از سینماها یا روی ویدیو عرضه نشدند. تندخوییاش آدمهای تأثیرگذار جامعهی سینمایی را از او رویگردان کرده بود و گفته میشد نسبت به اینکه جایزهی اول جشنوارهی کن [برای نگاه خیرهی اولیس] را نبرده با بدخلقی واکنش نشان میداده. [...]