آرشیو شماره ۲۷

گردش یکشنبه‌ای ژان رُنوآر

بازخوانیِ گردشی در ییلاق ساخته ژان رُنوآر

ت. ج‍. کلارک، متخصّص تاریخ هنر، نوشته بود که «وقتی نقاشان در دههٔ 1870 به ییلاق‌های اطراف پاریس می‌رفتند، می‌دانستند دارند جایی را انتخاب می‌کنند یا می‌پذیرند، که به‌سادگی می‌شد (کم‌وبیش طبیعی بود که) آن را کمی ابزورد خواند». کمی ابزورد چون این یک ییلاق واقعی نبود بلکه بیشتر به توهمی از آن شبیه بود، جایی که شهرنشین‌ها روزهای تعطیل به آن سرک می‌کشیدند. با این وجود نقاشان امپرسیونیست از مناظر توریستی لذت می‌بردند، از لحظهٔ سرور گردشگر با مشاهدهٔ نور و سرسبزی، هوای پاک و زمزمهٔ جویبار. کلود مونه و پیر اُگوست رُنوآر از گردشِ روز یکشنبه اثری پاستورال خلق می‌کردند، نه از اشراف زمین‌دار بلکه از مردم عادی که از تنوع لذت می‌بردند. البته در داستانِ گی دو موپاسان، گردشی در ییلاق (1881)، با نگاهی انتقادی نسبت به این گشت‌وگذار روبرو می‌شویم. یک خانوادهٔ خرده‌بورژوای پاریسی ــ پدر، مادر، دختر، مادربزرگ پیر و شاگرد لاغرمردنیِ مغازهٔ ابزارفروشیِ خانواده که قرار است با دختر ازدواج کند ــ با درشکهٔ قرضی از شیرفروش یکشنبه‌روزی به ییلاق می‌روند و در جریانِ سفرْ مادر و دختر هر دو درگیر رابطه‌ای عاشقانه با مردان جوانِ محلی می‌شوند. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: