با تماشای فیلم تازهی اصغر فرهادی میتوان چنین برداشت کرد که دیدگاه او به روابط زناشویی و نوع نگاهی که کاراکتر نمونهای و تکرارشوندهاش نسبت به زنان دارد، به همان سبک و شکل سابق امتداد یافته و حتی کموبیش بدون تغییر خاصی، به خارج از مرزهای فرهنگی جامعهی ایران هم تعمیم پیدا کرده است. نحوهی پرداخت شخصیت ماری، مجموعهی رفتارهایی که به او نسبت داده میشود و روابطش، بیش از هر چیز روابط زوجهای آثار قبلی فرهادی را تداعی میکند. به این ترتیب به نظر میرسد به جای اینکه از فرصتِ رویارویی با فضای فرهنگی یک جامعهی تازه استفاده شود، و فیلمساز از جزئیات جذاب و دیدهنشدهای بهره بگیرد که فیلم ساختن در این فضای نو به همراه میآورد و میتواند با قرار دادن آدمها در موقعیتهای اخلاقیِ پیچیده، غیرقابل قضاوت و پیشبینیناپذیر باعث واکاوی هرچه بیشترِ درون آنها شود (همان چیزی که فیلم در ظاهر ادعایش را دارد)، نگاهی آشنا صرفاً بر بستری با نشانههای ظاهری جدید، بازتعریف شده است. [...]