مارسل لِربیه، که فیلمهایش این روزها کم به نمایش درمیآیند، خالق دنیاهای بیبدیلی از شور و شکوه بود که «بلندترین نقطهٔ جدیت» را با «بلندترین نقطهٔ کمپ» درون یک عالَمِ وهمآلود، شخصی و خلسهوار به هم میآمیخت. آثار اواخر دوران صامت و اوایل دوران ناطق او، زمانیکه به عنوان یک «کارگردانِ ستاره»، کنترل بیقیدوشرط داشت و بیحساب خرج میکرد، هیجانانگیزترین دوران فیلمسازیاش را رقم زدند. لِربیه، فرزند والدینی فرهیخته و مرفه، در رشتههای حقوق، ادبیات و موسیقی تحصیل کرد. ماجرای عاشقانهای در جوانی به معرکهای در ملأ عام ختم شد و معشوقهاش اول به سوی او و بعد خودش شلیک کرد. هر دو جان سالم به در بردند، اما یکی از انگشتان دست لِربیه از بین رفت که البته او را از جنگ جهانی اول معاف کرد. [...]