در بخشی از فیلم پرستیژ1 اثر کریستوفرنولان (2006) که حول رقابت بین دو شعبدهباز در دههی 1890 میگذرد، بوردِن (کریستین بیل) به انتقاد از رقیب خود میپردازد که پیشرفت کرده اما برتری خود را از دست داده است: «میلتون موفق است، یا چیزی تو همین مایهها، ولی الان ترسیده، بخاطر همین دیگه ریسک نمیکنه. اون داره با این کلکهای خستهکننده و دستِ دوم از حسن نیّت مخاطب سوء استفاده میکنه…» شاید نولان بخواهد با این جمله رقبای خود را در سینمای پرطرفدار جریان اصلی به چالش بکشد ــ سنت پرریسکی که نولان توانسته از همان دومین فیلم داستانی خود یادگاری2 (2000) در آن برای خود اعتباری کسب کند. پس از این تجربهی موفق همهی آثار نولان توانستهاند تودهی مخاطب را به سالن سینما بکشانند. در عین حال این آثار توجه خاصّ خود را نیز طلب میکنند. به نظر میرسد که نولان برای احساس تعهد طرفداران نسبت به فیلمهایش ارزش زیادی قائل است و این جزء لاینفک رویکرد او بعنوان کارگردان محسوب میشود. در عصر فیلمهای معروف به ترانسفورمِر،3 که همچون بخش عمدهای از سینمای جریان اصلی برخوردی همراه با تحقیر نسبت به مخاطبانشان روا میدارند، رویکرد نولان موضعیست اخلاقی؛ موضعی که مخاطبان نیز به آن پاسخ گفتهاند ــ امری که به ما کمک میکند تا برای اشتیاق زائدالوصف تماشاگران به تماشای فیلم جدیدش شوالیهی تاریکی برمیخیزد توضیحی بیابیم. [...]