ژانـلوئی ترينتینان، بازیگری با لبخند ِیک قاتل و صدایی سودایی، عمر دراز حرفهی خود را با ایفای نقشِ یک عاشق آغاز کرد. کمحرف و مشتاق، در نقش خواستگارِ خجالتیِ بریژیت باردو در فیلم و خدا زن را آفرید (روژه وادیم، 1956) که درواقع حضورِ چندان پُراهمیتی برای او نبود. در فیلم آتش و یخ (آلن کاوالیه، 1962)، او یک راستگرای فاسد بود که به شکلی خشونتبار با رُمی اشنایدر رفتار میکرد، اما نقشی که او را به سوی یک شخصیت رمانتیک سوق داد در فیلمِ یک مرد و یک زن (کلود للوش، 1966) بعنوان یک رانندهی مسابقاتِ اتومبیلرانی بود که زندگیاش با آنوک امه ــ کسی که داستان تلخی مشابه او داشت ــ گره میخورد. فیلم برندهی نخل طلای کن شد و همچنین جوایز گلدنگلوب و اسکار را بعنوان بهترین فیلم خارجی تصاحب کرد. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید