مقدمه: هونگ سانگسو فیلمسازی کُرهای است اما تبارش به اریک رومر میرسد. فیلمهایش ساده، اما جریانیافته از غنای احساسی و پیچیدگی موقعیتهای آدمهاییاند که بر سر انتخابهای روزمرهشان واماندهاند. با هر فیلمِ تازهی هونگ ــ که همزمان فرمالیست و اومانیست است ــ شاهد گسترش جهانی هستیم که بر تجربههای پیشین فیلمساز بنا میشود و پرسشهای استتیک و تماتیک آنها را بسط میدهد. پیشتر در شمارهی 6 به در سرزمین دیگر او پرداخته بودیم و حالا نمایش تقریباً همزمان دو فیلم تازهاش را بهانهای کردهایم برای یادآوری اهمیت او. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید