آرشیو شماره ۲۷

هراس آمدنِ لبخندی

دربارۀ میلا ساختۀ والری ماسادیان
نویسنده: علی سینا آزری

لئو خیره به دوربین، کلماتی را به زبان می‌رانَد. می‌گوید «هر خندۀ میلا همچون پرتاب کردن آب دهان است بر صورت این جهان». از بی‌تفاوتی چهره‌اش یکّه می‌خوریم. از اینکه می‌فهمیم چه هیاهویی در درونش برپاست. کمی پیش‌تر در گوش میلا از ترسیدن می‌گفت آن ‌هم در جهانی که هیچ نشانی از ترس درونش جریان نداشت. همه‌چیز گویی درام‌های پُرتنش را فرا می‌خواند؛ رخدادهای نیامده که قرار است هوار شود بر سر زوجی که زندگی تازه‌ای را در خانه‌ای تک‌افتاده آغاز کرده‌اند. اما والری ماسادیان کارگردان تازه‌کار و شگفت‌انگیز فرانسوی خواب دیگری در سر داشت. می‌خواست از میان کلماتِ لئو راهی پیدا کند برای تماشای میلا در سه وضعیت در سه موومان موسیقایی: در روزمرگی‌ها و عشق‌ورزی‌هایش؛ در تنهاییِ ناشی از غیاب لئو؛ و در زندگی با فرزندش که کوششی برای فهم مادرانگی هم هست. این مسیری ساده اما پریشان‌کننده است که با چنین مقدمه‌ای به حرکت درمی‌آمد: با قابی ناواضح از خواب عمیق زن و مردی از پشت شیشۀ بخارگرفتۀ ماشینشان؛ قابی رازآلود که بیداری لئو به آن رنگ واقعیت می‌پاشید؛ در جایی ‌که دستان لئو با زدودن بخارها تصوری پررنگ را در انعکاس صدای پرندگان، و جریان گوش‌نواز آب‌های رودخانه شکل می‌داد: هبوط زن و مردی بر ‌روی زمین یا همان هشیاری ناگهانیِ زوجی بدون «گذشته» در «زمانی» که مدام از دستشان سُر می‌خورَد و می‌گریزد. [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: