آرشیو شماره ۲۷

نجیب‌زادۀ ولگرد

کمدی رمانتیک‌های صامت چارلی چاپلین
نویسنده: آیین فروتن

با شروع روز تازه، شهروندان و مقاماتِ شهر برای پرده‌برداری از تندیسِ «صلح و رونق» آماده می‌شوند، همگان بی‌صبرانه منتظر هستند تا مراسم آغاز شود. پرده که بالا می‌رود مرد بی‌خانمان و فقیر در همان‌حال که در آغوشِ تندیسی زنانه در خواب آسوده و آرامی فرورفته و تمثالِ مسیح در مجسمۀ «پیه‌تا»ی میکل‌آنژ را به ذهن متبادر می‌کند، در برابر دیدگان‌مان ظاهر می‌شود. مردی با جثۀ ریزنقش، کلاه گرد، عصای چوبیِ باریک، کُت تنگ، شلواری گشاد و کفش‌هایی نسبتاً بزرگ و سبیلِ کوچک که شاید ظاهرش ماندگارترین و دیرآشناترین شمایل تاریخِ سینما به شمار می‌آید. کسی که نام سینمایی‌اش برخلافِ اسم کامل و رسمی خود او - سِر چارلز اسپنسر چاپلین - نه طنینی از عظمت و شُکوه بلکه پژواکی به غایت صمیمانه و خودمانی دارد. چارلی چاپلین، این کمدین دوست‌داشتنی همۀ نسل‌ها، در صحنۀ آغازین روشنایی‌های شهر (۱۹۳۱) اینچنین بی‌تفاوت و بی‌خیال نسبت به سُرور و هیاهوی مردمان شهر از خواب برمی‌خیزد و بساطِ مراسمِ تظاهر و خودنمایی را برهم می‌زند. آیا در این لحظه، تصویری کنایی، طنزآمیز و مفرح از رستاخیزِ مسیح را به تماشا نشسته‌ایم؟ [...]

برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شده‌اید، وارد شوید، در غیر این‌صورت ثبت‌نام کنید
error: