مادرم مرا باز مییابد. حقیقت واقعهای را برایم میسازد که زندگی شخصیام را دوپاره کرده است. چطور فیلمی که بیزیرنویس قادر به فهم زبانش نیستم چنین به من نگاه میکند و فیلمی دیگر از پارسال که همزبانم است و هموطن، و موضوعاً بیشتر به واقعه شخصیام مربوط است (دور از خانه بودن وقتی مادر میمیرد، سر زدن به خانه وقتی مادر دیگر نیست) چنان از من به دور است؟ این پرسش، در هر بار اندیشیدنِ نومیدانهام به آن، مرا در خود فروتر میبَرَد. پس، از نو طرحش میکنم. [...]
برای مشاهده متن کامل مقاله نیاز به دسترسی ویژه دارید
چنانچه قبلا در سایت عضو شدهاید، وارد شوید، در غیر اینصورت ثبتنام کنید