منچستر کنار دریا دنبالهای متأثر کننده اما با جذابیتی کمتر نسبت به بهترین ساخته فیلمساز یعنی مارگارت است، قویی با ظاهری زیبا در برابر جوجه اردک زشت قبلی. لانرگان در فیلم قبلیاش مارگارت هنگامی که کمتر توسط آنچه نظم و قریحه خوب تعریف شده هدایت شده بود در اوج بود اما در فیلم تازه که کنکاشی خوشساخت و بیاشکال از چگونگی گسترش موجی از غم در میان جامعه است، در این مسیر کمی بیش از اندازه نامطمئن گام برمیدارد. درست پس از آخرین فیلمِ لانرگان یعنی مارگارت ، فیلمی که با نگریستن به کرانه غربیِ نیویورک و تبعیت از مرثیههای شاعرانه ویکتوریایی، داستانِ سوگواری بیپروای یک دختر دانشآموز و تازه به بلوغ رسیده را پیمیگرفت، منچستر کنار دریا کوچک و فروتن است، همسو با اولین فیلمش میتونی روم حساب کنی فیلم به جامعه کوچکی میپردازد و داستان خانوادهای را دنبال میکند که در شهرکی ساحلی ــ همنام با عنوان فیلم ــ پس از مرگ ناگهانی برادر و پدری مهربان (به نام جو با بازی کایل چندلر) خود را در مسیر جدیدی قرار میدهند. [...]