ناگیسا اوشیما در سال 1959 شهر عشق و امید را روانۀ پردۀ سینماها کرد. از آن پس موج جدیدی از فیلمسازی با هدف به چالش کشیدن فضای مسلط بر جامعه و سینما ژاپن را فراگرفت. ظهور شورشیگری را در غرب میتوان به جوشوخروش برخاسته از گرایشهای طبیعی جوانان نسل «انفجار جمعیتی» نسبت داد اما در ژاپن این جریان دوچندان شگفتانگیز و غیرمنتظره بود. در جامعهای که ثبات، هویت جمعی، احترام به بزرگتر، سنت و خودداری از بروز احساسات شخصی را میستود، فیلم اوشیما بشارتی به رخدادهای دهۀ 1960 و بازتعریف رادیکال جامعۀ ژاپنی بود. دمدستیترین تحلیلها موج نوِ سینمای ژاپن را واکنشی به نسلهای پیشین فیلمسازان ژاپنی میدانند. حتی بزرگانی چون ناگیسا اوشیما، ماساهیرو شینودا و شوهِی ایمامورا را به شورش در برابر سبک فیلمسازی یاسوجیرو اُزو و کنجی میزوگوچی و مضامین مورد علاقۀ آکیرا کوروساوا و کِیسوکه کینوشیتا میشناسند. چنین دیالکتیک بستهای از تاریخ سینما قادر به توضیح شایستۀ چالشهای جدی، عمیق، اصیل و اغلب خشمگینانهای نیست که فیلمها و فیلمسازان موج نو جامعۀ خود را بدان فرا میخواندند. [...]