لحن و سبکْ همهچیزِ سامورایی است. شاهکار ژانـپیر ملویل، در آستانه پوچی، یا نوعی گرفتن ژست غرور مردانه، با آن افراطیگری مردانه لاس میزند و در رؤیا و شعر فرو میغلتد درست وقتی که ما از همیشه نگرانتر میشویم. به این ترتیب خونسردی بینهایت سنگین جف کاستلو (با بازی آلن دلون) آشکارا ساختگی است، وقتی برای کشتن دستکش سفید به دست میکند و اعلام میکند که از نظر او «اصول» تنها «عادت» است. (فیلم یک لحظه، یک نما از او را که در اتاقش تنها است به خود روا میدارد، که قهرمان خونسرد نوآر ناگهان قهقههای بیدلیل سر میدهد.) حال آنکه، وقتی او را میبینیم که روی تختش طاقباز دراز کشیده است، منشأ حلقه خاموشی از دور سیگار، چون جنازهای صبور و مرتب در صف انتظار، او تنها دلون یا یک کاستلوی ضد تیپ منهای آبوت نیست. او عصاره آدمکشهای مزدور منزوی سینما است، معلق بین خونسردی خوابگردوار لی ماروین در درست به هدف و ایثار خودویرانگرانهای که کشیش روبر برسون را در خاطرات یک کشیش روستا آهنگ میکند. [...]