این را قبول ندارم که مستقیماً از ژانـپیر ملویل تأثیر پذیرفتهام، اما میپذیرم که تأثیری ــ فوقالعاده ــ به عنوان محرّک اولیه داشته است. به همین خاطر خودم را بینهایت قدردان او میدانم. ملویل نمونۀ زندۀ آدمی بود که توان این را داشت تا کاری به کار قواعد و هنجارها نداشته باشد. از طرف دیگر، خصلتی داشت که میشد با او «ارتباط مستقیم» برقرار کرد و همین خصلت خیلی خیلی مجذوبمان میکرد. شاید اگر ملویل را نداشتیم، اصلاً به این فکر نکرده بودیم که فیلمهایی شبیه به اینهایی که کار کردهایم، بسازیم. البته رُنوآر، تونی [رُنوآر، 1935] و خیلیهای دیگر هم بودند، اما برای کسانی که میخواستند از لای زرورقِ پیچیدۀ آن دوران بیرون بیایند و به کار فیلمسازی بپردازند، ملویل از همه در دسترستر بود. مثلاً کاملاً مشخص است که باب قمارباز در مقایسه با به پول دست نزن [ژاک بکر] انگار روی دستمال توالت نوشته شده، هرچند البته این فیلم هنوز هم فیلم فوقالعادهای است و ملویل هم آن را خیلی دوست داشت. [...]